پــــژواکــــ

خواندن همه ی کتاب های خوب مانند گفتگو با بهترین ذهن های قرن های گذشته است

01) مقدمه ای برای پژواک/.

♣ چرا پژواک؟

معنی پژواک در لغت نامه دهخدا: 

آوازی که در کوه و گرمابه و دره و گنبد و مانند آن پیچد ، صدا ، آواز منعکس.

♣ درست مثل معنی لغوی پژواک ، امیدوارم این وبلاگ و مطالبش مثل صدایی

درون شما انعکاس پیدا کنه و باعث شه دقایقی به فکر فرو برید.

و البته که اگر این دقایق همراه با مطالعه باشه بیشتر از پیش باعث خوشحالی خواهد بود.

♣ همراه با من و پژواک میتونین گزیده هایی از مطالب کتاب های مختلف رو مطالعه کنید

و باهاشون آشنا شید.

♣ به علاوه اگر هر نقد و پیشنهادی داشتین خوشحال میشم باهام درمیون بزارین.

و در آخر جمله ای از جیم ران عزیز:

مطالعه برای کسانی که قصد دارند بالاتر از حد معمول باشند، ضروری است.

  • ۳ مـوافق
  • ۰ کـامنت
    • NahiD~
    • شنبه ۱۶ فروردين ۹۹

    27) آشفتگی های ذهن من/.

    در این مدتی که گذشت، اتفاقات مختلفی را تجربه کردم، تلخ و شیرین . . .

    از استعفا دادن از محل کارم، که اولین استعفایم محسوب میشد و

    بین خودمان چند ده نفر بماند که یک ماه بعد هم پشیمان شدم و کاری نمیشد کرد،

    (گرچه حداقل آن بازه ی یک ماهه برایم تجربه ی لذیذی بود!)

    تا از دست دادن عزیزانم بر اثر این ویروس منحوس،

    که تمام جهان را درگیر خودش کرده و دست بردار هم نیست.

    از افسردگی و خانه نشینی و دوری از زندگی و زندگان،

    تا دوباره ایستادن و شروع کردن و ادامه دادن . . .

    از درگیری ها و آشفتگی های ذهنی ام که تمام روز را در بر میگرفت و

    جانی برای ادامه باقی نمیگذاشت. . .

    تا امروز که هزاران هدف نانوشته درنظر دارم و میخواهم سرنوشت را برای اولین بار دور بزنم!

    گفتم سرنوشت، راستش را بخواهید از زمانی که کوچک تر بودم به سرنوشت باور داشتم،

    این باورها همیشه دست و پای ما را میبندند و همچون آهن ربایی انسانی،

    ما را به خود جذب میکنند و اجازه رهایی نمیدهند،

    گرچه شاید هم درست این باشد که بگویم ما آن ها را جذب میکنیم!

    سرنوشت برای من اینچنین بود که گاهی تمام تقصیرها، تمام کم لطفی ها، 

    تمام کم کاری ها، تمام نه نگفتن ها را به پایش میگذاشتم و

    گویی اینگونه خودم را از دید پنهان میکردم!

    اما امروز جواب تمام این ها را دیدم، دیگر تنها اشتباهاتم نیستند که از دید پنهان میشوند،

    امروز احساس کردم در این باتلاق سرنوشت ساختگی، دارم خودم را غرق میکنم!

    اعتراف به ساختگی بودن سرنوشت برایم آسان نبود!

    دور زدن سرنوشت هم قطعا کار آسانی نبوده و نخواهد بود،

    بیشتر به مانند دست و پا زدن در باتلاق است، به امید نجات و با قبول ریسک غرق شدن!

    اما با تمام اینها میتوانم گرما و نوری هرچند کوچک را در این مسیر احساس کنم،

    به دنبالش خواهم رفت، همین که مسیری برای رفتن وجود دارد،

    همین که دلیلی برای رفتن وجود دارد، اشتیاق رفتن را در من زنده میکند.

    به یاد دوستی می افتم که میگفت، امروز شروعی برای آینده ست.

    به امید آینده ای روشن تر خواهم رفت/.

  • ۰ مـوافق
  • ۰ کـامنت
    • NahiD~
    • يكشنبه ۱۱ مهر ۰۰

    26) از زبان کتابها، 1984/.

    خاطرات و یادداشت ها به خاکستر تبدیل میشدند و . . .

    خودش هم محو میشد و اثری از او باقی نمی ماند!

    و قبل از اینکه این یادداشت ها از صفحه ی روزگار و از یادها محو شوند،

    فقط پلیس تفتیش عقاید بود که نوشته های او را میخواند.

    وقتی که هیچگونه رد پایی از تو باقی نمیماند و 

    حتی یک یادداشت معمولی روی تکه ای کاغذ را نمیتوان حفظ کرد،

    چگونه میشود به آینده امیدوار بود؟

    جورج اورول/.

  • ۰ مـوافق
  • ۰ کـامنت
    • NahiD~
    • يكشنبه ۱۱ مهر ۰۰

    25) از زبان کتابها، نیم دانگ پیونگ یانگ/.

    آزادی با احساس آزادی متفاوت است ؛ همانگونه که استبداد با احساس استبداد .

    در بسیاری از کشورهای استبداد زده مردم در دراز مدت احساس نیاز به آزادی را

    از دست میدهند و به فضای موجود عادت میکنند ،

    یادم می آید که در میدانی در پیونگ یانگ کلی دانش آموز جمع شده بودند و

    سرودی میخواندند که معناش میشد ما شادترین مردم جهانیم .

    و به نظرم به این باور داشتند چون امکان مقایسه نداشتند .

    این اتفاق در ایران رنگی دیگر دارد .

    در منطقه ، ایران در بسیاری موارد مشکلش احساس عدم آزادی ست و

    در بزرگنمایی این احساس ، قطعا تک صدایی رسانه ای بیشترین تاثیر را دارد .

    احساس عدم آزادی ، پیش ران توسعه ی سیاسی است .

    فقدان این احساس ، هر نوع توسعه ی سیاسی را از بین خواهد برد .

    رضا امیرخانی/.

  • ۰ مـوافق
  • ۰ کـامنت
    • NahiD~
    • جمعه ۳۱ مرداد ۹۹

    24) از زبان کتابها، نیم دانگ پیونگ یانگ/.

    بعدتر در مورد سفیر کمی تحقیق میکنم .

    پیش از این ماموریت مدیر کل اداره ی حقوق بشر وزارت امور خارجه بوده است و

    فعالیت هایی هم در آژانس بین المللی انرژی هسته ای داشته است .

    دلیل انتخابش را متوجه نمیشوم .

    اگر همین ظواهری باشد که در جستجوی ساده میفهمم ،

    بسیار نامناسب است این انتخاب . . .

    یعنی دقیقا در کره ی شمالی تحریمی ،

    ایران تحریمی همان چیزی را میبیند که همه ی دنیای تحریم کننده میبینند . 

    امید دارم که دلیل انتخاب غیر آن باشد و لایه ای پیچیده تر در کار باشد .

    در جانستان کابلستان نوشته ام که سفیر ایران در افغانستان ،

    پست قبلی اش ریاست ستاد مبارزه با مواد مخدر بوده است .

    این یعنی تعیین خط مشی سیاست خارجی . 

    یعنی کل موضوع ما با افغانستان با این همه تشابه فرهنگی و زبانی و دینی ،

    میشود مساله ی مواد مخدر . . . 

    یکی از مشاوران حامد کرزی که اهل فرهنگ بود برای من نقل میکرد

    که محفلی با شکوه در بلخ قدیم برگزار شده بود برای بزرگداشت شعرای فارسی زبان .

    به سفیر ایران نیز سخنرانی اول را داده بودند به احترام ایران بزرگ فرهنگی .

    سفیر رفته بود پشت سخنگاه و ایراد فرموده بود که اگر امروز امثال جناب رودکی حاضر بودند ، 

    هرگز وضعیت مواد مخدر این گونه نمیشد !!!

    حالا امید دارم که تخصص جناب سفیر به مراوده ی ما در حل مسائل حقوق بشر

    و انرژی هسته ای کمک کند . . .

    آخرین سفیر ایالت متحده در ایران ، پیش از ایران در ویتنام خدمت میکرد و

    طبیعتا تصور میشد در شرق آسیا ماموریتش ادامه پیدا کند ؛ 

    مثلا در کشور مهم تری مثل چین . اما او به ایران می آید .

    اما ماموریت در شرق آسیا نگاه لایه اولی ست ، 

    ویتنام کشوری بود با توسعه ی سریع اما استبدادی در اواخر دهه ی هفتاد میلادی و

    این وضعیت مشابه است با وضعیت پادشاهی ایران در توسعه ی سریع و

    نامتوازن دهه ی پنجاه شمسی . . .

    این یعنی لایه های پیچیده تر در انتخاب محل خدمت سفیر . . .  /.

    رضا امیرخانی /.

  • ۱ مـوافق
  • ۰ کـامنت
    • NahiD~
    • چهارشنبه ۲۲ مرداد ۹۹

    23) از زبان کتابها، نیم دانگ پیونگ یانگ/.

    مشغول بازی هستیم که دختری از میان بازیکنان بیرون می آید .

    به نظر مربی یا کاپیتان باشد . با کیم میونگ چول صحبت میکند . 

    کیم میونگ چول سر تکان میدهد و قانع میشود . به ما میگوید : برویم دیگر . . .

    -چرا آخر ؟!

    -برویم دیگر . . . این خانم میگوید امروز روز تمرین ماست و نوبت گرفته ایم .

    این دو نفر وقت ما را گرفته اند .

    شاکی میشویم حسابی . به سید موسوی میگویم از بس بد بازی کردی !! 

    در حالی که زوج پت و متی بودیم دوتایی !

    این اعتراض هم مثل ماجرای مترو برای من شگفت آور است . 

    روشن است که کیم میونگ چول درجه ی حزبی بالایی دارد و این از پوشش اش مشخص است .

    اما دختر منعی نمیبیند از اینکه حق قانونی خود را از او طلب کند .

    موضوع کمی با دیکتاتوری های شخصی که قبلا دیده ایم و شنیده ایم تفاوت میکند . . .

    رضا امیرخانی /.

  • ۰ مـوافق
  • ۰ کـامنت
    • NahiD~
    • جمعه ۱۷ مرداد ۹۹